از استنساخ تا قدرت روایت
چرا رسانه نگاران باید هوش کلامی را بیاموزند؟/قسمت پنجم
در حوزه استنساخ، اجازه بدهید وارد ادبیات منثور و داستانی هم بشویم. دیل کارنگی در کتاب آیین سخنرانی خود، نکتههای بسیار جالبی درباره این بخش مطرح کرده است. در واقع فصلی از کتابش را اختصاص داده به اینکه چطور زبان و واژگان و جملههای بهتری برای صحبت داشته باشیم. او تجربههای چند تن از سخنرانان و نویسندگان بزرگ را نقل میکند که به شدت اهل نسخهبرداری از شاهکارهای ادبی بودهاند تا به نوعی اسلوب خاص این بزرگان را درک کنند.
یکی از تمرینات دیگر، میتواند آن باشد که روایتهای داستانی ایرانی و خارجی را انتخاب کرده و شروع کنید به بازنویسی آنها. یعنی دو، سه بار یا حتی بیشتر آنها را بخوانید و بعد، از حفظ بازنویسی کنید. وقتی آن صفحه یا توصیف تمام شد، آن را با نسخه اصلی مقایسه کرده و ببینید که کجاها را از قلم انداختهاید. باز هم میتوانید این کار را تکرار کنید.
این امر، هم تعداد و نوع واژگان شما را به شدت تقویت میکند و هم به نوعی، توصیف و روایت شما را رشد میدهد. چه چیزی بهتر از این؟ من در سال ۱۳۸۳ که میخواستم اولین گزارشهای میدانیام را بروم، هیچ ذهنیتی از روایت و توصیف و اینکه از کجا شروع کنم و به کجا برسم و چطور به آنجا برسم، نداشتم. چند باری نشستم و کتابهای داستان را خوانده و با خودکار و کاغذ، شروع به بازنویسی حفظی کردم. انگار که قدرت توصیف و روایت و نوشتنم، یکباره بیدار شود، به راحتی توانستم بنویسم و توصیف کنم؛ بدون اینکه حتی کتابهای گزارشنویسی را خوانده باشم. عجیب نیست؟
بعدها فهمیدم که این سبک از نسخهبرداری وجود دارد و برای تقویت روایت و حافظه واژگان و … است!